خواهرش میگه ترسیده بهانه گیری میکنه
منم میگم مگه بچه اس؟ مردگنده که نبایداز ازدواج بترسه تازه از روزاول هم خودش پیش قدم شدموضوع رومطرح کردخواستگاری اومدحالایعنی تاحرف عقدشدترسید!
خواهرش گفت من برادرمومیشناسم کافیه بهش بی محلی کنی تاترسش بریزه .بسکه دخترهاافتادن دنبال داداشم وارزش خودشونوآوردن پایین حالاداداش اززنهای باشخصیت محکم خوشش میاد !!!
فکرکنم هنوز راه زیادی تاتولدیک زن در پیش دارم.
خدایا از اون شخصیتهای محکم سفارشی واسه این بنده سراپاتقصیربفرست...آمین
دیروزفکرمیکردم همه چی چقدرراحت تموم شد.دیگه هیچ حرفی باهاش نداشتم مخصوصآوقتی بهش زنگ زدم وگوشی روقطع کردبه نظرم اون یه غول بی احساس خودخواه بودکه فقط به خودش فکرمیکرد.
اماشب وقتی پیغام دادکه مشکلت چیه ومیتونم واسه کمک روش حساب کنم وازم خواست محکم باشم اشک دیگه بهم مهلت ندادبه چیزی فکرکنم
حرف زدیم که رابطه رو رسمی کنیم.موافقت کردبی هیچ اماواگری!همیشه به این موضوع فکرکردم وخواستمش اماحالا ....
اسمش تردیدنیست شک هم نیست نخواستن هم نیست یه حس عجیب زنانه است که تجربه اش کردم وخوابم نبردواین شدکه اومدم پای اینترنت ویه وبلاگ درست کردم تاهمیشه ازحسهای عجیب وتازه زنانه ام بنویسم